روستای دهن رود
|
|
[ جمعه 90/10/30 ] [ 5:25 صبح ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 90/10/23 ] [ 9:34 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
گاهی گمان نمی کنی ولی می شود گاهی نمی شود ونمی شود که نمی شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدایی و بخت باتو یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود [ سه شنبه 90/10/20 ] [ 7:44 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
گفتگو با خدا
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
گفتم : اگر وقت داشته باشید
خدا لبخند زد وقت من ابدی است ? چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟ ? چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟ … خدا پاسخ داد …
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند
زمان حال فراموش شان می شود
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم بعد پرسیدم …
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟ خدا دوباره با لبخند پاسخ داد یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد [ پنج شنبه 90/10/15 ] [ 5:22 صبح ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 90/10/8 ] [ 9:1 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
[ چهارشنبه 90/10/7 ] [ 3:37 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
|
|
|
یک داستان واقعی این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده.
[ یکشنبه 90/10/4 ] [ 1:27 عصر ] [ حمیدرضا ]
[ نظرات () ]
|
|