پدر دستهای تو گهواره من دو چشم تو چراغ خونه من بجزء تو از همه دنیا بریدم که عاشق تر ز تو هرگز ندیدم ببوسم پینه دستان پاکت ببوسم صورت چون قرص ماهت پدر ای قبله راه سعادت ندارم ذره ای از تو شکایت تو رو هم چون نفسها دوست دارم که جون من تویی تا بی نهایت
بارها میشد که کنارم باشد و دلم با او نباشد اما … پدر هر جا که باشد ، دور و نزدیک ، شک ندارم که دلش هر لحظه با من است …